النا شاهزاده ی کوچولوی مامانیالنا شاهزاده ی کوچولوی مامانی، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

ششمین ماه از زندگیه خورشید خانم...

نفس مامان، خورشید خونه ، النا خانم، یکی یه دونه... وقتی تو ششمین ماه زندگیت بودی این کارا رو کردی: مهمترین کار این ماه این بود که گفتی : بابا ...... انقدر هم بامزه و خشن!! میگفتی بابا که امیر بابا از خوشحالی داشت غش میکرد فکر کنم تا صبح نماز شکر میخوند!! ای کلک مامان! مامانو از همون یکی دو ماهگی هی گفتی ماما و.. که من باورم نمیشد منظورت واقعاً مامانه ولی هربار کلی ذوق میکردم و معلوم نشد بار اولت کی بوده؟ یعنی واقعاً همون دو ماهگی بوده؟ولی بابا رو خیلی واضح و بامزه گفتی و تو دلمون قند آب کردی .. فدای حرف زدنت.. فدای محض صدات... فدای حرکت لبات.. با حرص و تلاش میگفتی : بابا  بابا  بابا ... دیگه خود...
7 آبان 1392

پس کو پیچش مو..؟

از اونجایی که از قدیم گفتن (البته با یه کم تحریف): آرزو بر مادرا عیب نیست!! منم آرزو داشتم ببینم دخترم با مو چه شکلی میشه! آخه کچل مامانه دیگه! کلی گل سر خریدم فعلاً آکبند مونده !! این النای شرقی: یه دختر مشرقیه... اینم النای غربی: هلو لیدی... زلف بر باد مده تا مدهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم... ای جونم مثل عروسک شده نی نیم: لیدی نازنازی...   عاشقتم.. منتظر روزیم که موهات تا وسط کمرت برسه و موهات رو شونه کنم تو هم ناز کنی برام.... بگو خوب! اونوقت دیگه تضمین نمیدم که فشارم از ذوق نیفته ..... ...
7 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد